سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، شریف ترین تبار است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :343
بازدید دیروز :283
کل بازدید :2031458
تعداد کل یاداشته ها : 1984
103/1/9
10:24 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

عقل واژه مظلومی است، چنان که واژگانی دیگر آزادی و حقوق بشر مظلوم است؛ زیرا وقتی مدعیان عقلانیت و تعقل سخن می گویند، مراد و منظورشان، عقلانیت حقیقی نیست، بلکه همین آگاهی حسی است که پایین ترین سطح از میان آگاهی و شناخت است؛ زیرا شناخت انسان، از آگاهی حسی آغاز می شود، سپس به نیمه تجربی – حسی می رسد؛ سپس به آگاهی ریاضی می رسد ؛ پس از آن به آگاهی فلسفی و در نهایت به آگاهی شهودی – عرفانی و در اوجش به آگاهی وحیانی حضوری الهی می رسد.

بنابراین، وقتی مادیگرایان از عقلانیت سخن می گویند، چون به هیچ چیزی فرامادی اعتقادی ندارند و حتی روان و نفس انسانی را امری مادی می دانند، و در سطح بالاتر منکر روح و عالم غیب و ماورای ماده هستند، این افراد عقلانیت را همان آگاهی حسی – تجربی می دانند، در حالی که اصولا از مصادیق عقلانیت نیست؛ زیرا تعقل هر چند که می تواند بر اساس داده های حسی باشد، ولی امری غیر مادی و غیر حسی است؛ زیرا ذات عقلانیت و تعقل غیر حسی است.

از نظر قرآن، کسی که ایمان به غیب ندارد و همه چیز را همان عالم شهادت و محسوس می داند و حقیقت و واقعیت را همان داده های حسی می داند، چنین شخصی ممکن است از عقل بگوید، ولی چیزی که دارد همان محسوس است نه معقول.

از نظر قرآن، فرعون و فرعونیان این گونه هستند؛ زیرا آنان خدا را معبودی می دانستند که می بایست از طریق حواس درک شود، و اگر درک حسی نشود، به معنای عدم وجود است؛ یعنی عدم وجدان حسی به معنای عدم وجود خواهد بود؛ زیرا وجود تنها می تواند حسی و محسوس باشد و اگر چیزی وجود حسی نداشته باشد، اصلا موجود نیست؛ پس خدایی که به حواس ادراک نشود، اصلا موجود نیست.(قصص، آیه 38)


  
  

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبران و مومنان هماره از امدادهای غیبی الهی برخوردار هستند. این امدادهای غیبی نسبت به اولیای الهی از پیامبران و مومنان موجب سکونت نفس(فتح، آیات 4 و 18) و رهایی از هر گونه خوف نسبت به آینده و حزن نسبت به گذشته (یونس، آیه 62؛ انعام، آیه 4؛ بقره، آیه 112) می شود. از همین روست که این افراد از نفس مطمئن برخوردار می شوند که پیامد تصرفات تکوینی الهی در نفوس آنان است.

همین تصرفات تکوینی الهی است که پیامبران را به سکونت و آرامشی می رساند که نمی تواند به شکل عادی و معمولی تحقق یابد، چنان که خدا درباره تصرف تکوینی در نفس پیامبر مکرم (ص) می فرماید:فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا؛ پس خدا سکینه اش را بر او نازل کرد و او را به لشکریانی تایید نمود که شما آن را نمی دیدید.(توبه، آیه 40)

از آیات قرآنی به دست می آید که حضرت موسی(ع) نیز بارها با تصرفات تکوینی الهی در نفس از این سکونت و آرامش بهره مند شد، به ویژه وقتی که با دو برهان و معجزه الهی در کوه طور ناگهان شگفت زده شده بود؛ خدا با تصرف تکوینی او را به آرامش رسانید و «رهبت» و هراس را از دلش بیرون برد: وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ؛ جناح خویش را از رهبت به سوی خودت ضمیمه کن!(قصص، آیه 32)

این ضمیمه کردن جناح که به حکم تکوینی الهی موجب رهایی از رهب می شود، غیر از آیه 22 سوره طه است که می فرماید: وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَى؛ و دست ‏خود را به پهلویت ببر سپید بى‏ گزند برمى ‏آید. این معجزه ‏اى دیگر است؛ زیرا در این جا «ضمیمه کردن» جزیی از معجزه دوم است؛ اما در آیه مورد نظر  ضمیمه کردن جز آن نیست، بلکه باید گفت که معجزه سومی برای خود آن حضرت(ع) است که ایشان با دو معجزه برای دیگران با معجزه سومی با خودش مواجه است که به حکم ارادی الهی در ساحت تکوین و قلب ایشان، آرامش از رهب به ایشان دست می دهد. این همان مصداقی از امداد غیبی الهی برای حضرت موسی(ع) است.


  
  

برخی از مردم به ظاهر اهل تعقل و عقلانیت و نیز تفکر و علم هستند، ولی وقتی در افکار و رفتار آنان تامل و دقت نظر می شود، معلوم می شود که نه تنها این گونه نیستند، بلکه در افکار و رفتار تابع ظنون غیر معتبر و تقلید کورکورانه غیر عقلانی هستند.

این مردم وقتی در برابر حقیقتی قرار می گیرند که یا سابقه ندارد یا شناختی نسبت به آن ندارد، معیار مخالفت و موافقت خویش نه بر عقل و علم بلکه تقلید محض می گذارند. از این روست که در معیار موافقت آنان نسبت به چیزی این است:إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ ؛ ما پدران خود را بر آیینى یافتیم، و ما هم با پى گیرى از آنان راه یافتگانیم.(زخرف، آیه 22) از نظر قرآن، این سنت مقلدان نادان نابخرد است که هماره برای بیان علت موافقت می گویند: إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ؛ ما پدران خود را بر آیینى و راهى یافته‏ ایم و ما از پى ایشان راهسپاریم و بدان اقتدا می کنیم.(زخرف، آیه 23)

خدا می فرماید: أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ؛ آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى‏ دانسته و هدایت نیافته بودند، باز همان راه را می روید؟!(مائده، آیه 104) یا می فرماید: أَوَلَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ؛ هر چند هدایت کننده‏ تر از آنچه پدران خود را بر آن یافته‏ اید براى شما بیاورم؟!(زخرف، آیه 24)

مقلدان همان طوری که در موافقت چیزی معیار را سابقه و سنت نیاکان قرار می دهند، هم چنین در مخالفت با چیزی همین را مبنا قرار می دهند و کاری به عقل و علم ندارند، از این روست که می گویند: مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ؛ ما در میان پدران نخستین خود چنین چیزى نشنیده‏ ایم.(مومنون، آیه 24؛ قصص، آیه 36) آنان بر همان افکار و رفتار سنتی خویش پافشاری می کنند و بر آن تاکید داشته و علیه افکار و رفتار جدید مقاومت می کنند(ص، آیه 6) و می گویند: مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ ؛ این مطلب را در آیین اخیر نشنیده‏ ایم. این ادعا جز دروغ‏بافى نیست.(ص، آیه 7) در حقیقت دست به دامن هر چیزی می شوند تا از عقل و تفکر و علم بهره ای نبرند و بر همان سنت ها و افکار و رفتار پیشین نیاکان خویش باقی بمانند.

پس از نظر قرآن نفی و اثبات جاهلی بر معیار و مبنای تقلید باطل و کورکورانه است، نه تعقل و تفکر و تعلم.


  
  
<      1   2   3